دو روز است که هیچ خبری از او ندارم.

اینکه میگویند دل به دل راه دارد دروغ است.

چرا که من از صبح تا حالا منتطر یک پیامی از طرف او بودم.

ولی افسوس.

چه روزهای خوبی داشتیم .

اما من سپاسگزار آن روزها نبودم .

و قدر آن روزها و ساعت های خوش را ندانستم .

شاید .

این تنبیهی از طرف خداست

برای بنده ی ناسپاسش


هر بار این رابطه خراب می شود و دوباره پیوند می خورد .

اما اینبار دیگر امیدی به بهبودش نیست.

انگار تصمیم خودش را گرفته است.

همیشه تصور میکردم کسی که هیچ وقت غاشق نبوده می تواند واقغا عاشق شود و عاشق بماند؟

اما متاسفانه .

گذشته را که مرور می کردم.

فهمیدم این زابطه اشتباه است ،از اول اشتباه بوده  است.

فقط در آن یک عشق یکطرفه وجود دارد 

عشقی که شاید به زمان زیادی نیاز داشته باشد تا خودش را پیدا کند

آزی .

درست می گوید :

اینکه هر بار جرقه اش را من زده ام.

اما رابطه ای که اینقدر سست باشد آیا امیدی به آن می رود که دوام داشته باشد؟

خسته ام .

آنقدر که دیگر هیچ چیزی و هیچ کسی و هیچ کاری مرا خوشحال نمی کند.

دلم بسیار غم دارد .

آنقدر اشک ریخته ام که چشمانم کم سو شده اند.

آرامشم را از دست داده ام.

هیچ توقعی ندارم جز ابراز عشق و علاقه اش.

اما ناامیدم .

آیا روزهای خوب دوباره تکرار می شوند؟

کاش زمانی بر سد .

که دیگر این چیزها برایم مهم نباشد.

 


منتظرم .

منتظر دستان گرمش که دستانم را لمس کند

منتظر جملات عاشقانه اش که در گوشم زمزمه کند

منتظر  نگاههای پر مهرش که مرا در خود غرق کند

همچنان منتظر میمانم

چون تنها کسی است که به من آرامش می دهد

و  تنها کسی است که در زندگیم وجود دارد


امروزبا هم تلفنی  حرف زدیم

کاش دلیل رفتارهایش را می دانستم

آسمانش دلش گاهی ابری و گاهی آفتابی است

متاسفانه .

 این ابری و آفتابی بودن بر زندگی من تاثیر زیادی می گذارد

آنقدر که

وقتی از من دوری می کند فکر می کنم دنیا به اخر رسیده است

اما وقتی به من نزدیک می شود فکر می کنم دنیا را به من داده اند

انگار آسمان دلش به آسمان دل من پیوند خورده است


امروز تصمیم گرفته ام  عوض شوم

می خواهم هر چه او می خواهد باشم

می دانم که اشتباه است

من باید خودم باشم

و اگر قرار است مرا بخواهد

با تمام اخلاق های خوب و بدم بخواهد

اما فکر می کنم بهتر است همانی باشم که او می خواهد

دیگر چه صبح یخیر بگوید و چه نگوید برایم مهم نباشد

دیگر ساعت کاری پیام عاطفی برایم بفرستد یا نفرستد مهم نباشد

دیگر بعد از کار احوالم را چه بپرسد و چه نپرسد مهم نباشد

دیگر بعد ظهرها  چه پیام بفرستد و چه نفرستد مهم نباشد

دیگر چه کاری برایم انجام دهد و چه کاری انجام ندهد برایم مهم نباشد

سعی میکنم دیگر  کوچکترین توقعی ازش  نداشته باشم

دیگر کوچکترین چیزی نمی گویم که ناراحتش کنم

 بقول خودش دیگر هیچ وقت گیر ندهم

می شوم مرده ی متحرک

درست برعکس روزهای اول

به نظر شما اینطور به این رابطه ادامه دهم درست است؟

نمی دانم.

کاش کسی می گفت چی درست است و چی غلط


تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود سریال کره ای مطالب حقوقی گروه وکلای سنا neda نسیم توحید بانک مقاله و دلنوشته های اسلامی هنر زندگی کردن دانلود فیلم،عکس،رمان،آهنگ،بازی،نرم افزار 2017، فیلم وسریال سجاد بچه تهرون بیمه عمر و تامین آتیه پاسارگاد